اربعین حسینی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
به سایتچه محفل الذاکرین خوش آمدید این وبلاگ را با تمام وجود به اربابم امام حسن مجتبی (ع) تقدیم میکنم.
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مداح مورد علاقه شما کیست؟

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 111
بازدید کل : 260220
تعداد مطالب : 189
تعداد نظرات : 59
تعداد آنلاین : 1

روزشمار محرم عاشورا
پخش زنده حرم
اربعین حسینی
نویسنده : ذاکر
تاریخ : 24 / 9 / 1392

همینکه سمت نگاهش به قتلگاه افتاد

دلش شکست و دوباره به آه آه افتاد

دوباره زلزله ای بین بارگاه افتاد

اگر غلط نکنم کوه صبر راه افتاد

ولی چه کوه عجیبی چقدر خم شده است

چقدر دور و برش رشته کوه کم شده است

بلند شد؛به زمین خورد و گفت یادت هست

چگونه قامت رعنای خواهر تو شکست

مرا به خاک زد و روی سینه تو نشست

تو را به نیزه کشید و مرا به محمل بست

عصای پیری خواهر! قدم خمیده شده

شبیه قامت مادر! قدم خمیده شده

توای مسافر نیزه ! چه خوش سفر بودی

جلوی محمل ما مثل یک سپر بودی

اگر چه بر سر نی یا که طشت زر بودی

در این سفر همه جا منشاء اثر بودی

سرت به جای سرما چه سنگ ها می خورد

چقدر جای حرم سنگ بی هوا می خورد

مرا پس از تو به بازار شام ها بردند

چقدر در وسط ازدحام ها بردند

برای سنگ زدن زیر بام ها بردند

مرا به مجلس لقمه حرام ها بردند

شراب خورد و تو را ازخجالت آبت کرد

حرام زاده تو را خارجی خطابت کرد

حرام ها! حرمت را عذاب می کردند

برای بردن سرها شتاب می کردند

و خنده بر دل زار رباب می کردند

به پیش تشنه لبان آب آب می کردند

به تشنگان پر احساس وای خندیدند

به مشک پاره عباس وای خندیدند

امام دوم این کربلا امامت کرد

که قافله زسفر آمد و اقامت کرد

اگر چه بر سر ناقه ولی قیامت کرد

چقدر جان به فدای تو و خیامت کرد

امام ناقه نشینم ! اسیریم را دید

و لحظه لحظه ی احساس پیریم را دید

امام ناقه نشینم اسیر تر شده بود

در این سفرزمنم پیرتر شده بود

لبش هم از لب خشکم کویرتر شده بود

ولی به شام کمی سر به زیرتر شده بود

همینکه راس تو دراین مسیر می افتاد

سرش شبیه شما سر به زیر می افتاد

ببین که وعده نمودم چه زود برگشتم

ببین که سوختم و مثل عود برگشتم

از آتش دل خیمه چو دود برگشتم

سپید بودم و حالا کبود برگشتم

کبودی تنم از زخم تو فزون تر نیست

کبودیم که به اندازه های مادر نیست

در آن غروب که راس ستاره را بردند

به خیمه ها چقدر گوشواره را بردند

و چادری که شده پاره پاره را بردند

و پشت خیمه سر شیرخواره را بردند

اگر چه با سر این طفل همسفر شده ایم

هزار مرتبه مردیم و زنده تر شده ایم





:: موضوعات مرتبط: صفر , اشعار , اشعار ائمه (ع) , ,
:: برچسب‌ها: اربعین حسینی , حضرت زینب , شعر حسینی , نوحه , سیب سرخی , روضه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
محیا در تاریخ : 1392/10/16/1 - - گفته است :
نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
چه انتظار عجیبی ست اینکه شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
اللهم عجل لولیک الفرج

<-CommentGAvator->
محیا در تاریخ : 1392/9/29/5 - - گفته است :
در سوگ چشمهای تو دریا عزا گرفت





آیینه های کوچه ی بالا عزا گرفت





وقتی محرم است فقط گریه جایز است





امشب به احترام تو یلدا عزا گرفت

<-CommentGAvator->
محیا در تاریخ : 1392/9/25/1 - - گفته است :
سلام.اربعین آقامون امام حسین(ع) رو بهتون تسلیت میگم...
شعر بسیار زیبایی بود...
غمگین و پرمحتوا...ممنون


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 189
:: کل نظرات : 59

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 41
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 44
:: بازدید ماه : 111
:: بازدید سال : 7264
:: بازدید کلی : 260220

RSS

Powered By
loxblog.Com